خبرهاى جديد
سه شنبه 13 آذر 1403
ما باید پاسخ این سئوال (که چرا حسین تنها ماند و شهید شد؟) را در آنجا جستجو کنیم که:
– چرا جامعه اسلامی به خصوص منطقه عراق و به خصوص شهر کوفه چنان شد؟ مرکز خرافات و جعل حدیث! مرکز شایعات و عهد شکنی و اخلاق نکوهیده. به وقایع زیر که از کتاب تاریخ طبری است دقت کنید تا بفهمید مسئول پلید شدن کوفیان و بد عهدی آنها و در نهایت، شهادت امام حسین چه کسانی بوده اند[۱]:
· گویند: دینا (یکی از سران ایرانی که با مسلمین صلح میکند) در ایام امارت معاویه به کوفه آمد و با مردم به سخن ایستاد و گفت: ای گروه مردم کوفه، شما اول بار که بر ما گذشتید مردمی نیک بودید و به روزگار عُمر و عُثمان نیز چنین بودید آنگاه دیگر شدید و چهار خصلت در شما رواج یافت: بخل و گیجی و نامردی و کم حوصلهگی. هیچیک از این خصلتها در شما نبود و چون دقت کردم از مادران شما آمده و بدانستم بلیه از کجاست. گیجی از نبطیان است و بخل از پارسیان و نامردی از خراسان است و کم حوصلهگی از اهواز. (تاریخ طبری ص ۱۹۵۸)[۲].
· گویند: مردم افریقیه تا به روزگار هشام ابن عبدالملک پیوسته مطیع و گوش به فرمان بودند و در آرامش و اطاعت به سر می بردند تا مردم عراق بدانجا راه یافتند و چون دعوتگران عراق به آنجا راه یافتند و تحریکشان کردند از اطاعت بگشتند و تفرقه در میانشان افتاد که تاکنون چنین است. (تاریخ طبری ص ۲۰۹۹)
· جهالت عامل مهم دیگری در شهادت امام حسین: در تاریخ طبری هر جا در خلال گفتگوها یا نامه ها یا خطبه ها سخنی از مردم کوفه به میان می آید با جملاتی از این دست برخورد میکنیم: مراقب بی خردانتان باشید و گرنه خودتان را ملامت کنید.
·(حتی شیعیان اولیه، یزید را هم باعث شهادت حسین نمی دانسته اند چه برسد به ابوبکر) ابراهیم ابن اشتر فرزند مالک اشتر، فرمانده سپاه کوفه قبل از جنگی که منجر به هلاکت ابن زیاد شد رو به یارانش کرد و گفت: ای یاران دین و شیعیان حق و نگهبانان خدا اینک عبیدالله پسر مرجانه قاتل حسین ابن علی پسر فاطمه دختر پیامبر خداست که میان وی و دختران و زنانش و شیعیانش و آب فرات حایل شد و نگذاشت از آن بنوشند و به آب می نگریستند و نگذاشت حسین سوی عموزاده خویش (یزید) رود و با وی صلح کند. (تاریخ طبری ص ۳۳۸۷).
· از اولین خطبه های حجاج بن یوسف ثقفی خطاب به مردم کوفه: ای مردم عراق، از این دسته بندیها و بگو مگو و چه بود و چه خواهد بود دست بدارید. به خدا یا به راه حق مستقیم باشید یا هر کدامتان را به تنش مشغول می دارم. تاریخ طبری ص ۳۵۱۹ به خدا قسم یا به انصاف آیید و شایعه پراکنی نکنید و از چنان بود و چنان بود و فلان به نقل از فلان گفت و پراکنده گویی چشم بپوشید یا چنان با شمشیر بزنمتان که زنان بیوه شوند. باطل را بگذارید و از چند و چون دست بردارید. از این دسته بندیها بگذرید. (تاریخ طبری ص۳۵۲۰) ای مردم عراق و اهل اختلاف و نفاق و اخلاق بد، تکبیری شنیدم که از نوع آن تکبیرها نبود که هنگام ترغیب خدا را بدان منظور دارند. (تاریخ طبری ص۳۵۲۰) ای پسران کنیزان احمق و بندگان عصا و ابنای بیوگان. (تاریخ طبری ص ۳۵۲۱).
·بدعت، بت پرستی، علاقه به نمادها، ضریح، توسل از دیگر صفات ناپسند مردم کوفه که در تشیع فعلی نیز بسیار رایج است: طفیل بن جعده بن هبیره از اهالی کوفه خودش اعتراف کرده که در زمان تسلط مختار بر کوفه بی پول میشود. روزی از خانه بیرون می آید و روغن فروش همسایه را می بیند که روی یک کرسی بی نهایت کثیف نشسته است پیش خودش می گوید بهتر است درباره این چیزی به مختار بگویم. کرسی را از روغن فروش میگیرد و آنرا پیش مختار می برد و میگوید: چیزی را از تو نهان داشته بودم که نهان داشتنش روا نبود و اینک میخواهم آنرا بگویم. گفت: چیست؟ گفتم: کرسی ای بود که جعده ابن هبیره بر آن مینشست گویی عقیده داشت که کرامتی از علی در آن هست. گفت: سبحان الله! این را تاکنون تاخیر انداخته بودی. آنرا بفرست آنرا بفرست. گوید: کرسی شسته شد و چوب تازه درآمد که روغن خورده بود و برق می زد. پرده بر آن کشیدند و پیش مختار بردند و بگفت تا دوازده هزار به من دادند. آنگاه بانگ نماز جماعت داد و برای مردم اینگونه سخنرانی کرد: هر چه در امتهای گذشته بود نظیر آن در این امت نیز هست. در بنی اسراییل صندوق بود که باقیمانده ترکه خاندان موسی و خاندان هارون در آن بود اینک میان ما چیزی همانند هست پرده از آن بردارید. (دقیقاً مانند مثالها و توجیهات آخوندها از آیات قرآن) پوششهای کرسی را برداشتند سبائیان به پا خاستند و دست برداشتند و سه بار تکبیر گفتند.
طفیل بن جعده گوید: شبث بن ربعی به پاخواست و گفت: ای گروه مضریان، کافر مشوید. گوید: او را کنار زدند و دور کردند و مانع او شدند و بیرون کردند. اسحاق بن یحیی گوید: به خدا پندارم که این سخن از شبث بود…. کرسی را در نبرد با مردم شام به همراه خود می برند و پیروز میشوند و تعداد زیادی از شامیان کشته میشوند… و این فتنه را بیفزود و چندان در آن پیش رفتند که به کفر گراییدند. (تاریخ طبری ص۳۳۸۱و۳۳۸۲ …).
طفیل بن جعده گوید: و من إنا لله گفتم و از آنچه کرده بودم پشیمان شدم. ابوصالح گوید: اعشی همدان در این باب شعری گفت به این مضمون: شهادت میدهم که شما سبایی هستید – ای نگهبانان شرک من شما را می شناسم – قسم یاد میکنم که کرسی شما سکینه موسی نیست – اگر چه پرده ها بر آن پیچیده اید – میان ما همانند صندوق نیست – و گر چه مردم شبام و نهد و خارف به دور آن راه روند – (مرقد) من کسی هستم که آل محمد را دوست داشته ام و پیرو آن وحی هستم که در قرآنها هست – و هنگامی که قرشیان از پیر و جوان پیرو عبدالله شدند – من نیز پیرو او شدم. تاریخ طبری ص۳۳۸۲ متوکل لیثی گوید: اگر ابواسحاق را دیدی با وی بگوی – که من کرسی تو را باور ندارم – شبامیان به دور چوبهای آن بر می جهند – و شاکریان وحی بدان می بندند – در اطراف آن دیدگانشان قرمز است – گویی نخودهاییست که از آن آب می ریزد. (تاریخ طبری ص۳۳۸۳).
·عثمان ابن حیان مری والی مدینه در زمان ولید ابن عبدالملک روی منبر می رود و به مردم مدینه میگوید:… مردم عراق، اهل خلاف و نفاقند و نفاق از آنها مایه گرفته، به خدا هر یک از مردم عراق را آزمودم کسی که خویشتن را بهتر از همه می پنداشت دربارهی خاندان ابی طالب چنان سخن می کرد که می دانید (یعنی مدعیان تشیع و حب اهل بیت!) شیعهی آنها نیستند، دشمنان آنها و غیرآنهایند. (درست مثل شیعیان فعلی که شیعه علی نیستند بلکه دشمن اهل سنت هستند) ولی چنان میگویند که خدای خواهد خونهایشان را بریزد… وقتی عمر ابن خطاب که در کار صلاح رعیت کوشا بود شهرها را بنیاد کرد هر کسی را آهنگ جهاد داشت آنجا میفرستاد و از او می پرسید که شام را بیشتر دوست دارد یا عراق را؟ و میگفت شام را بیشتر دوست دارم. من عراق را درد بی درمان دیدم که شیطان آنجا بیضه درآورده (تخم کرده) (پیش بینی های عمررضی الله عنه) به خدا مرا به زحمت انداخته اند. گاه گویم که در ولایتها پراکنده شان کنم آنگاه گویم اگر پراکندهی شان کنم کسانی را که پیششان روند با جدل و محاجه و چگونه و چرا و فتنه گرایی تباه کنند[۳] و چون در کار شمشیر زنی بیازمایندشان، آزمایش نیک نیارند. به کار عثمان نیامدند و از آنها بلیه کشیدند. نخستین کسانی بودند که آن شکاف بزرگ را پدید آوردند (شورشیان کوفه علیه عثمان رضی الله عنه) و دستگیره های اسلام را یکی یکی شکستند و ولایتها را آشفتند… عیب گویی زمامداران را بگذارید که کار اندک، آشفته میشود تا فتنه رخ دهد و از فتنه بلیه زاید که فتنه مال و فرزند را ببرد. (تاریخ طبری ص ۳۸۷۱ و ۳۸۷۲)
·ابن حنفیه فرزند حضرت علیu به شیعیان کوفه نامه ای می نویسد که تمام آن آیات قرآن است آیا این دلیل دوری آنها از تعالیم قرآنی نیست؟ (پس از شهادت امام حسین) از محمد ابن علی به شیعیان ما که در کوفه هستند: اما بعد، به انجمن ها و مسجدها روید و عیان و نهان یاد خدا کنید و از غیرمومنان همراز مگیرید.
چنانکه محافظت جان خویش میکنید در کار دین خویش نیز از دروغگویان بپرهیزید.نماز و روزه و دعا بسیار کنید که هیچیک از مخلوق، ضرر و نفع نتواند رسانید مگر آنچه خدا بخواهد.هر کسی در گرو اعمال خویش است وهیچ گنهکاری بار گناه دیگری را نمی برد وخدا عمل هر کسی را سزا میدهد.عمل نیک کنید و برای خویشتن نیکی از پیش فرستید و از غافلان مباشید و سلام بر شما باد. (تاریخ طبری ص ۳۴۰۶) جالب است چون در این نامه به آیاتی بر می خوریم که تمامی ریشه های شرک و اندیشه های اولیه غلط تشیع کوفی را هدف قرار داده: شفاعت، واسطه، توسل و امید به غیر خدا و…….
·جعل حدیث و دروغ افکنی و غلو[۴]: سوید ابن غفله گوید: بیرون نجف راه می رفتم که یکی به من رسید و دست به پشت من زد و بدو نگریستم. گفت: درباره پیر چه می گویی؟ گفتم: کدام پیر؟ گفت: علی ابن ابی طالب. گفتم: تو را شاهد می گیرم که او را به گوش و چشم و دل و زبان دوست دارم. گفت: من نیز تو را شاهد می گیرم که او را به گوش و چشم و دل و زبان دشمن دارم. تاریخ طبری ص۳۴۱۸ همین شخص دشمن حضرت علی، چندین سال بعد در مسجد اعظم کوفه وارد میشود و نامه ای را باز میکند و دم از حب علی می زند! نامه اینگونه شروع میشود: این نامه ایست برای مختار بن ابی عبید که وصی آل محمد برای وی نوشته… (تاریخ طبری ص ۳۴۱۹) سوید ابن غفله می رود و او را در نزد همه رسوا میکند!!!
·و آخرین داستان نیز حاوی این نکته است که مردم در هر زمان، تابع پیشوای همان زمان هستند نه تابع پیشوای زمان گذشته(الناس على دین ملوکهم) (واینکه شما نمیتوانید ابوبکررضی الله عنه را عامل اخلاق کوفه بدانید) علیu گوید: ولید به کار بنیان و آبگیر سازی و ملک داری دلبسته بود و چنان بود که در ایام وی کسانی به هم می رسیدند و از یکدیگر دربارهی بنیان و آبگیر می پرسیدند و چون سلیمان زمامدار شد زن گرفتن و غذا خوردن را دوست داشت و مردم از همدیگر درباره ازدواج و کنیزان می پرسیدند و چون عمربن عبدالعزیز زمامدار شد وقتی به همدیگر می رسیدند یکی به دیگری می گفت: دیشب ورد تو چه بود؟ چه مقدار از قرآن را حفظ داری؟ کِی قرآن را ختم میکنی؟ و کِی ختم کرده ای؟ در این ماه چه مدت روزه می داری؟!!!! (تاریخ طبری ص ۳۸۸۴)
در انتها خدمت هموطنان عزیز باید این نکته را ذکر کنم که وجود چنین حالات و صفاتی میتواند باعث بدبختی یک ملت شود، برادران عزیز بیایید از تاریخ درس عبرت بگیریم و آنگونه نشویم که اگر از گوشهای ندای حقی برخاست تحت تاثیر رسانه ها ما آن ندای حق را تنها گذاشته و به او انگ فتنهگر بزنیم! دست از سر ابوبکر و عمر برداریم و به فکر بدبختی زمان حال باشیم!
—————————————
[۱] به یاد ماجرای آن دزدی افتادم که داخل مردم شده بود و دزد دزد می کرد!! برخی از مردم ایران ساکن در کوفه باعث خراب شدن اخلاق کوفیان شده اند و حالا گناه را به گردن ابوبکرt می اندازند!!! ضمنا سرنوشت هر قومی در گرو تغییر خود آن قوم است نه در گرو تغییر نسلهاى گذشته!
[۲] تاریخ طبری یا تاریخ الرسل و الملوک. محمد ابن جریر طبری. ترجمه ابوالقاسم پاینده. انتشارات اساطیر. چاپ سوم. 1363
[۳] درست مثل بازیهاى کلامی آخوندها!!!
[۴]- این ماجرا به خوبی نشان می دهد احادیث ضعیفی که در کتب اهل سنت وجود دارد و در مناظرات، بسیار به کار علمای شیعه می آید از کجا ریشه گرفته!!! اگر مجموعه احادیث واحد و اخبار ضعیف را از داخل کتب اهل سنت داخل یک کتاب جمع آوری کنی به مجموعه کاملی از عقاید شیعه دست پیدا خواهی کرد!