آيت الله ناصر مكارم شيرازي به هر حال در جوابم جز با تهمت و دروغ و بدتر از همه زورگويي و توسل به دولت پليد شاه، مواجه نشدم از جمله اينكه جزوه اي در وجوب تعليم و تعلم در اسلام و عدم جواز تقليد منتشر كرده بودم

كه از طرف گروهي از معممين قم از جمله آيت الله ناصر مكارم شيرازي مدير مدرسه الامام قم جزوه اي به منظور رد آن چاپ و منتشر شد. من جوابشان را با اختصار بسيار و فقط در يك برگ نوشته و ارسال داشتم و درخواست جواب كردم و حتي جوابي كافي و شافي بر آن ننوشتم، ولي  ايشان از ترس اينكه مبادا حتي آن يك ورقه را چاپ كنم به جاي پاسخ گويي، به شهرباني تهران متوسل شدند؟!! چند روز پس از ارسال نامه به قم، رئيس شهرباني به من تلفن كرد و گفت شما حق نداريد ورقه اي را كه به قم فرستاده ايد، چاپ كنيد. گفتم من حق دارم كه از عقايدم دفاع كنم، گفت: خير حق نداريد!

معلوم شد كه حضرات اساتيد از جواب عاجز و به زور متوسل شده اند! متن آن ورقه را در اينجا ذكر مي‌كنم تا خوانندگان از متن آن مطلع شوند، هر چند كه در اين باب، سخن بيش از اينهاست:

 

به نام خداي بزرگ

دو جزوه از انتشارات مدرسه الامام قم را ديدم كه مطالبي عوامانه در آن درج شده و چون آدرس داده كه با ما مكاتبه كنيد لازم دانستم چند نقطه‌ي ضعف آن را اشاره كنم اگر چه تمام مطالب آن سست مي‌باشد، از خدا خواهانم كه ملت ما را از شر غلاة و روضه خوانان و نويسندگان خرافي نجات دهد.

1 - جزوه اي به نام قرآن و حديث، در حالي كه در جوف آن بحثي راجع به قرآن نيست، به اضافه نوشته ايد بعضي مي‌گويند در عصر و زمان مدرك قابل اعتماد قرآن مجيد است و بس. در حالي كه اين صرف تهمت است؛ زيرا در سابق و لاحق هيچ كس چنين چيزي نگفته و عامه و خاصه سنت رسول خدا و احاديث سنت را قبول و حجت مي‌دانند. به اضافه در اينجا خواسته ايد به كساني حمله نماييد كه مي‌گويند قرآن براي امت محمد (ص) كافي است ولي بدانيد آنكه قرآن را كافي مي‌داند باز احاديث سنت را قبول دارد؛ زيرا قرآن احاديث رسول را تثبيت كرده همان طوري كه قواعد عقليه را تثبيت كرده پس او حديث را نيز قابل اعتماد مي‌داند.

2 - در اين جزوه نوشته ايد چه كنيم كه سمپاشي نفاق افكنان خنثي شود؟ ذيل آن جواب داده ايد كه بايد سطح آگاهي مردم را نسبت به مسايل بالا برد، ولي خود شما، و بزرگان و مراجع شما بر ضد اين جواب رفتار مي‌كنند زيرا آيت الله شريعتمداري و هم آيت الله خونساري در عوض بحث با آقاي علامه برقعي كه ده سال است شما را دعوت به بحث مي‌كند اينان در عوض بحث متمسك به شهرباني شده و با التماس و تملق قواي انتظامي‌را وادار كردند به حبس و زجر و گرفتن مسجد ايشان. باز شما در جزوه‌ي ديگر تقليد اينان را لازم دانسته ايد آيا اين است معني بالا بردن سطح آگاهي مردم، آيا با تقليد و يا با زجر و حبس و بهتان مي‌توان افكار را بالا برد؟

3 - در جزوه‌ي تقليد و تحقيق براي اثبات تقليد يك دليل عليل آورده ايد كه براي گول زدن عوام خوب است و آن دليل عبارت است از رجوع به متخصص در حالي كه در علوم كفايي بايد رجوع به متخصص شود مثلا يك نفر طبيب براي محلي كافي است و همه به او رجوع مي‌كنند اما علم دين واجب عيني است نه كفائي رسول خدا (ص) فرموده: "طلب العلم فريضة علي كل مسلم" هر مسلماني بايد خود عالم به اصول و فروع اسلام باشد نه رجوع به ديگري كند. ثانيا رجوع به متخصص زماني است كه آثار تخصص و نتايج آن را بتوان درك كرد، يعني دكتر متخصص در چشم اگر چندين چشم را به خوبي معالجه كرد معلوم مي‌شود متخصص است اما اگر چشمهايي را كور كرد معلوم مي‌شود دروغ مي‌گويد پس تخصص او بايد در دنيا معلوم گردد ولي مردم تخصص فقها را از كجا بفهمند فقها مي‌گويند در آخرت معلوم و ثواب بر آن مترتب مي‌شود. به اضافه مخالف مي‌گويد ما مجتهدان را متخصص نمي‌دانيم بلكه مخرب مي‌دانيم. ثالثا اين فقهاي متخصص روز به روز اسلام را خراب تر و تيره و تار كرده و احكامي‌ضد قرآن و شعايري به نام مذهب كه در اسلام نبوده آورده اند و يا به سكوت تصويب نموده اند و خرافات و موهوماتي به دين افزوده اند شما با تثبيت تقليد دكانهاي خرافات را حفظ مي‌كنيد آيا واقعا احكام غير ما أنزل الله كه ايشان آورده اند نمي‌دانيد اگر نمي‌دانيد از ما بخواهيد تا براي شما بيان كنيم.

4 - در جزوه تقليد به آيه: (وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلا رِجَالا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) استدلال كرده ايد آيا معني «سؤال كنيد تا بدانيد» تعليم است يا تقليد؟[1]چگونه مطلب به اين روشني را متوجه نشده ايد آيا در حوزه قم مرد مطلعي از قرآن نيست و يا هست و كتمان مي‌كنند در اين جزوات از كساني كه به مطالب شما ايراد كرده اند تعبير شده به مغرض و نفاق انداز و كم سواد و از نسبتها و تهمتها دريغ نفرموده ايد آيا معني بالا بردن سطح افكار همين است، خدا شاهد است كه هدف ما بيدار كردن شما و امثال شما و دفع حملات ظالمانه شماست. ما انتظار داريم شما اگر اشكالي داريد با خود ما درميان بگذاريد و اگر اشتباه كرده ايم ما را آگاه فرماييد و اين ورقه را جواب دهيد. اما اگر جواب نداديد عين همين ورقه را چاپ و به قضاوت خردمندان مي‌رسانيم. همين قدر بدانيد نشريات شما موجب ورز و وبال و عقاب شما خواهد شد در روز قيامت. اگر مي‌توانيد مطالب صحيحه بنويسيد و إلا از اين كار دست برداريد و دين را دكان نان قرار ندهيد[2].   والسلام

آدرس: خيابان شاپور گذر وزير دفتر جنب مسجد علامه برقعي

 


[1] - منظور آن است كه آيه‌ي مذكور قسمتي از آيه 43 سوره مباركه نحل و آيه 7 سوره انبياء است كه آقايان دايما به همين صورت و بدون ذكر صدر آيه، به آن استشهاد مي‌كنند! آيه شريفه چنين است: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلا رِجَالا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ «پيش از تو نيز جز مرداني كه به ايشان وحي مي‌كرده ايم به رسالت نفرستاديم، اگر نمي‌دانيد از اهل كتابهاي آسماني پيشين بپرسيد» و اصولا آيه ارتباطي به مسئله تقليد ندارد بلكه مي‌فرمايد اگر نمي‌دانيد كه پيامبران همواره  مرداني بوده اند كه به ايشان وحي مي‌شده از اهل كتاب بپرسيد تا از اين موضوع مطلع و به صحت سخن ما مطمئن شويد. و براي صحت قول خود مدركي ارايه كرده و نخواسته از اهل كتاب تقليد كنيم و فرموده بپرسيد تا بدانيد در حالي كه تقليد موجب علم و دانستن نمي‌شود و در آيه بعد نيز مردم را به تفكر تشويق فرموده و پيداست  كه تفكر و تقليد با هم تناسب ندارند. لازم به ذكر است كه در سوره انبياء، آيه شريفه، لفظ «مِن» را فاقد است.

[2] - سوانح الأيام ص114-ص117