باري، چون شاه پس از فرار به ياري آمريكا به ايران باز گشت، آقاي بروجردي براي او به عنوان خير مقدم نامه اي فرستاد كه در روز نامه هاي اطلاعات و كيهان درج شد و ورود اعليحضرت را تبريك گفت و همچنين در نامه اش نوشت: "خلدالله ملكه و سلطانه" نويسنده در آن وقت تهران بودم و مدتي بود كه به ناچار از خانه و لانه ام اعراض و صرف نظر كرده و از قم به تهران مهاجرت كرده بودم، و چند سالي بود كه در مسجد محلهي وزير دفتر كه محلهي پدر مصدق، مرحوم وزير دفتر بود ساكن شده و به امامت جماعت و درس پرداخته بودم؛ زيرا در قم سه دسته با من اظهار دشمني ميكردند:
اول، مأمورين دولت.
دوم، خدام حرام و نوكران متولي باشي آستانهي مقدس كه وكيل قم بود.
سوم، روحانيان يعني آقاي بروجردي و اطرافيان.
و منهم آن اندازه قدرت و نفوذ كه با اين سه دسته مقابله كنم نداشتم، ناچار از وطن خود به تهران هجرت كردم و به امامت و هدايت مردم در مسجد گذر و زير دفتر پرداختم[1].
[1] - سوانح الأيام ص55