و پرده از این محبت متقابل شیخ اربلی در کتاب خودش به اسم کشف الغمه بر می دارد: همانطور که روایت می کند: از انس که گفته من در کنار نبی صلی الله علیه وسلم بودم که وحی بر او نازل شد,واو در حالت اغما بود و وقتی از این حالت یعنی نزول وحی تمام شد بمن گفت:

ای انس! آیا می دانی جبراییل از پیش صاحب عرش چه چیزی را بر من نازل کرده است؟من گفتم خدا ورسولش بهتر می دانند:گفت: بمن دستور داده که فاگمه را به ازدواج با علی در بیاورم, شما برو پیش ایوبکر وعمر وعثمان و علی و طلحه وزبیر و به تعداد آنها از انصار هم خبر بده ,گفت: من رفتم و آنها را خبر کردم , و وقتی آنها در پیش رسول الله حاضر شدند, رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: اول حمد وستایش خداوند را به جای آورد,سپس فرمودند که من شماها را به شهادت می گیرم چخترم فاطمه را به ازذواج با علی و مقدار مهریه چهارصد مثقال نقره , در آوردم[1].

و وقتي كه حسن متولد شد ابوبکر صدیق او را بر روی شانه خود گذاشته بود وهمراه او بازی می کرد: می گفت که شباهت او به نبی صلی الله علیه وسلم بیشتر است تا اینکه شبیه به علی باشد[2]. 

و معلوم مي شود که این علاقه پابرجا واستوار بوده که حتی در مریض فاطمه رضی الله عنه در آن وفات کرد اسماء دختر عمیس همسر ابوبکر پیش زهرا می آمد و از او مراقبت می کرد واو پیش زهرا رضی الله عنها بود تا زمانی که وفات کرد واز دنیا رحلت نمودند, وکتب شیعه هم در این باره روایت می کند: بدرستی که علی از فاطمه مراقبت می کرد و اسماء بنت عمیس نیز در این کار با او همکار ی می کرد[3].

 

و همچنین فاطمه به او وصیت کفن او و دفن او وتشییع جثتها و اسماء بنت عمیس به این وصیه عمل کرد[4]. 

و او پیش فاطمه بود حتی لحظه آخر که او وفات کرد و او خبر وفات فاطمه را به علی داد[5].

واو همچنین در غسل دادن فاطمه شریک بود[6].

و همچنین ابوبکر صدیق کل وقت در ارتباط با علی بود واز احوال فاطمه سؤال می گرفت:

پس فاطمه رضی الله عنها مریض شده بود وعلی رضی الله عنه در مسجد نمازهای پنچگانه خودش را می خواند , وقتی نمازش را تمام کرد ابوبکر وعمر به او گفتند : حال دختر رسول الله صلی الله علیه وسلم چگونه است[7].

 و وقتی فاطمه وفات کرد تمام اهل مدینه از زن ومرد گریه می کردند, همه حیران وسرگردان بودند مثل روزی که رسول الله صلی الله علیه وسلم وفات کرده بود,ابوبکر وعمر آمدند و به علی تسلیت گفتند : وهمچنین فرمودند: ای ابوحسن از نماز خواندن بر فاطمه از ماسبقت نگیر ! یعنی وقت نماز مارا هم خبر بهدید[8].

 

 

 

 

 

دامادی بین ابوبکر صدیق و آل بیت الرسول الله صلی الله علیه وسلم                 

 

وعلاقه بسيارقوي بين دوخاندان پیامبر و صدیق که هیچ احساس اختلاف و مشکل در میان آنها هیچ تصور هم نمی شود که یکی بگوید در میان آنها اختلاف بوده است,ولو هر چه تهمت زنندگان تهمت بزنند وقصه وخیال بافی بکنند.

خداوند می فرماید : (وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ)[9].

وبدرستی که خداوند متعال در سوره عنکبوت می فرماید: سستترین خانه, خانه عنکبوت است اگر که اینها بدانند.

پس صدیقه عایشه دختر ابوبکر صدیق همسر رسول الله صلی الله علیه وسلم بوده است, واو کسی بوده که رسول الله صلی الله علیه وسلم ازهمه بیشتراو رادوست داشته است, ولو که حسودها و عناد کنند وحرفهای ناروا بزنند, وبدرستی که این ثابت بوده است , وقرآن به این موضوع شهادت می دهد ولو که مخالفها ومنکرها این علاقه ومحبت را انکار کنند.

سپس اسماء دختر عمیس که در بالا ذکر او آمده بود , اول همسر جعفر بن ابی طالب برادر علی بوده است و وقتی جعفر به شهادت رسید ابوبکر صدیق او را به ازدواج خود در آورده است, واز او صاحب پسری شده واو رامحمد نامیده است که بعدها علی ولایت مصر را به او داده است, و وقتی ابوبکر صدیق وفات کرد اسماء دختر عمیس با علی ازدواج کرده است, واز او صاحب پسری شده او را یحیی نام نهاده اند.

 

 

 

ونوه ى ابوبكر صدیق با محمد باقر ازدواج کرده است, امام پنچم در نزد شیعه و او هم نوه علی می باشد, همانطور که کلینی در اصول کافی تحت عنوان تولد جعفرصادق بیان می کند:

ابوعبدالله علیه سلام در سال 83 هجری قمری متولد شده است , ودر سال 148 هجری قمری در ماه شوال و عمرش زمان وفاتش 65 رسال بوده است,و در قبرستان بقیع ونزد پدرش و پدربزرگش وعمویش حسن علیه السلام و مادرش ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر و مادر ام فروه اسماء دختر عبدالرحمن بن ابوبکر است[10].

و ابن عنبه از جعفر می گوید:

مادر جعفر ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر و مادر ام فروه اسماء دختر عبدالرحمن بن ابوبکر می باشد, و برای همین بود که جعفرصادق می گفت: ابوبکر دوبار مرا متولد کرده است[11].

وهمين طور محمد بن ابوبکر نوه ابوبکر وعلی بن حسین بن ابی طالب نوه علی پسر خاله می باشند همان طور که شیخ مفید ذکر می کند:

وامام بعد حسین پسرش ابومحمد علی بن حسین زین العابدین علیهما السلام و همچنین به او ابوحسن نیز می گفتند, ومادرش شهربانو دختر یزدگرد بن شهریار بن کسری می باشد, وهمچنین به او شهربانویه نیز می گفتند,و امیرمؤمنین علی علیه السلام حریث بن جابر حنفی را به فرماندهی جیش به طرف  مشرق فرستاد واو دو دختر یزدگرد که به اسارت در آمده بودند پیش او فرستادند, پس امیرمؤمنین یکی از آنها را به پسرش حسین داد وزین العابدین از او متولد شده است ودیگری را به محمد بن ابوبکر داد وقاسم بن محمد بن ابوبکر از او متولد شد,پس این دوتا پسر خاله می باشند[12].     

 

 و اما مجلسي اين را در کتابش جلاء العیون ذکر می کند, ولکن روایات صحیح ودرست این است که شیخ مفید وابن بابویه آورده اند, که شهربانو در زمان علی ونه هم در زمان عثمان , بلکه در زمان عمر به اسارت در آمدند, همان طور که ابن راوندی ذکر می کند,وبعد از آن می گوید که قاسم بن محمد بن ابوبکر و زین العابدین پسر خاله بودند[13].

 وهمچنین نسب نویسان وتاریخ نویسان قرابت دیگری دکر می کنند وآنهم این که حفصه دختر عبدالرجمن بن ابوبکر صدیق همسر حسین بن علی بن ابی طالب قبل از عبدالله بن زبیر و یا بعد از او  بوده است

وهمچنین محمد بن ابوبکر که مادرش اسماء دختر عمیس می باشد, ربیبه علی ودوست داشتن او نسبت به علی خیلی زباد بوده است وبعدها علی ولایت مصر را به او داد, و علی می گفت: محمد پسرم از پشت ابوبکر می باشد[14].

و همچنین از محبت اهل بیت نسبت به ابوبکر صدیق و علاقه قویه در بین آنها بوده است,که آنها اسم فرزندان خودشان را به اسم او نام نهاده اند, واولین شخص که این کار کرده است,علی بن ابوطالب بوده است, یکی از پسرهایش را به نام اونام گذاری کرده است, همانطور که شیخ مفید ذکر می کند : ومی گوید فرزندان امیرمؤمنین و تعدادآنها واسمهای آنها و توضیح درباره اخبارآنها , مثل محمد اصغر که کنیه اش ابوبکر می باشد و عبیدالله وهر دوی آنها همرا برادرشان حسین در حادثه طف در کربلاء شهید شدند ومادر آنها لیلی دختر مسعود دارمیه بوده است[15].

ويعقوبی می گوید:او چهارده فرزند پسر داشت, از حسن وحسین .........و عبید الله وابوبکر که اینها بچه دار نشده اند ومادرشان لیلی دختر مسعود حنظلیه از بنی تمیم می باشد[16].

 

و اصفهانی درکتابش مقتل الطالبیین زیر عنوان اخبار  حسین بن علی بن ابی طالب و کشته شدن او وکسانی که همراه او از اهل بیت او بودند وکسانی که از شیعه های او بودند ذکر می کند,وهمراه او ابوبکر بن علی بن ابوطالب بود, ومادرش لیلی دختر مسعود ثقفی است وابوجعفر می آورد که مردی از اهل همدان او راکشته است, ومداینی می آورد که ساق پاهای او ضربه خورده وبه قتل رسیده است و معلوم نیست که چه کسی او را کشته است[17].

 و آیا دوستی ومحبت وتقدیر وعظمت بیشتر از این است که علی رضی الله عنه  نسبت به ابوبکر صدیق رضی الله عنه دارد؟

وشايان ذکر است که این پسرش که به نام ابوبکر نام گذاری کرده است بعد از اینکه ابوبکر بخلافت رسیده به دنیا آمده است , وحتی گفته اند که بعد از وفات او بدنیا آمده است.

و آیا امروز در نزد شیعه کسانی هستند که ادعی محبت علی می کنند وبیاید واسم پسرشان را به اسم ابوبکر بگذارند, وآیا آنها موالی علی یا مخالف با او هستند؟

وهمچنین این محبت نسبت به ابوبکر فقط به علی  تنها ختم نمی شود بلکه دنباله رو راه او فرزندان او بودند,پس این حسن پسر دختر رسول خدا نوه رسول الله صلی الله علیه وسلم ,امام دوم ومعصوم نزد شیعه یکی از پسرهایش را به نام ابوبکر نامگذاری کرده است.

تاریخ نویس یعقوبی می نویسدکه: حسن بن علی هشت 8 فرزند پسر داشت, که حسن بن حسن بن علی ومادرش خوله بود و........ابوبکر و عبد الرحمن و طلحه و عبید الله که مادرانشان مختلف بودند[18].

 

 

واصفهاني مي گوید: ابوبکر بن حسن بن علی بن ابی طالب از جمله کسانی بوده که همراه حسین در کربلاء کشته شده , وقاتلش هم عقبه الغنوی می باشد[19].

وهمچنین حسین بن علی یکی از فرزندانش را به اسم ابوبکر صدیق نامگذاری کرده است,همانطور که مورخ مشهور مسعودی در کتاب التنبیه والإشراف در باب کسانی همراه حسین در کربلاء کشته شدند می نویسد: از فرزندان حسین که در کربلاء کشته شدند سه نفر علی اکبر وعبدالله (نوزاد) و ابوبکر از فرزندان حسین بودند[20].

وهمچنین بعضی می گویند: که زین العابدین  سجاد کنیه اش ابوبکر بوده است[21].

و همچنین حسن بن حسن بن علی یعنی نوه علی بن ابوظالب یکی از فرزندانش را ابوبکر نامیده است, همانطور که اصفهانی  از محمد بن علی بن حمزه علوی روایت می کند: کسانی که همراه ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی بن ابوطالب کشته شدند یکی از آنها ابوبکر بن حسن ابن حسن بن علی بوده است[22].

و همچنین امام هفتم در نزد شیعه موسی بن جعفر که لقب او کاظم می باشد یکی از فرزندانش را ابوبکر نامیده است[23].

وهمچنین اصفهانی ذکر می کند که علی موسی رضا امام هشتم نزد شیعه بعضی می گویند که کنیه اش ابوبکر بوده است, واز عیسی بن مهران از ابوصلت هروی که گفت:یک روزی مامون از من درباره مسأله ای سؤال گرفت: ومن گفتم که ابوبکر ما این طوری گفته در این مسأله , عیسی بن مهران گفت از ابوصلت پرسیدم چه کسی ابوبکر شما است,او گفت: علی بن موسی رضا کنیه اش ابوبکر(اسم پسرش) ومادرش ام ولد (کنیز) بوده است[24].

وشایان ذکر است که موسی کاظم یکی از دخترهایش را به اسم دختر ابوبکر صدیق عایشه نامگذاری کرده است, همانطور که شیخ مفید در زیر باب بعنوان , تعداد اولاد موسی بن جعفر واخبارآنها دکر می کند,

 موسی کاظم سی وهفت 37 دختر وپسر داشته است, که از جمله علی بن موسی رضا علیه سلام ,........ وفاطمه ......وعایشه و ام سلمه بوده اند[25].

همانطور که پدربزرگش یکی از دخترهایش را عیشه ناگذارد کرده است[26].

و همچنین امام دهم ومعصوم درنزدقوم حسب ادعای آنها , علی بن محمد هادی ابوحسن عسکری یکی از دخترهایش را عایشه نامگذاری کرده است, شیخ مفید می گوید: ابوحسن در ماه رجب سال دویست وپنجاه وچهار(254) وفات کرده, ودر خانه اش بطور مخفی دفن شده است, وبعد از او فرندش ابومحمد حسن عسکری ....... و دخترش عایشه مانده اند[27].

ودر پایان می خواهیم بگوییم که بسیاری از بنی هاشم فرزندان خود را به نام ابوبکر نام گذاری کرده اند, واز جمله پسر برادر علی بن ابوطالب  واو عبدالله بن جعفر طیار بن ابوطالب می باشد یکی از فرزندانش را ابوبکر نامگذاری کرده است همانطور که اصفهانی در کتابش مقتل بیان می کند: ابوبکربن عبدالله بن جعفربن ابوطالب در واقعه حره که بین مسرف بن عقبه وبین اهل مدینه در گرفت کشته شده است[28].

و اين دلیل بر محبت در بین اهل بیت وابوبکر صدیق بوده است, برخلاف ادعی شیعه که همیشه در بین دشمنی وعداوت بوده را ذکر می کنند.

نظر اهل بیت وموقف آنها در باره عمر فاروق چگونه بوده است؟

و عمر بن خطاب سردار اسلام و امیرمؤمنین و بزرگ وشریف ملت اسلام و فاتح روم و سرنگون کننده کسرا , ومحبوب در نزد اهل بیت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم.

علی بن ابی طالب رضی الله عنه در باره ی عمر بن خطاب وخلافت او می فرماید: ولی آنها شد شخصی که دین را از کجیها , بازداشت وخود هم نیز استوار ماند تا زمانی که دین از همه عیوبها باز دارنده شد[29].

 و ميثم بحراني شيعی در شرح نهج البلاغه می گوید, وهمچنین شیخ دنبلی در توضیح این گفته می فرماید:والی عمربن خطاب است , وضربه بجرانه : کنایه و استعاره از این است که دین استقرار پیداکرد, همانطور که شتر زمانی که می خوابد در جای خودش استوار می خوابد[30].

وابن ابوحدید معتزلی شیعی در زیر این خطبه می فرماید: این سخنرانی را در روزهای خلافتش که طولانی بوده است بعنوان قرابت خود نسبت به پیامبر صلی الله علیه وسلم, ومعرفت اسرار او بیان کرده است[31].

پس به علی نگاه بکن که چگونه اعتراف می کند ومی گوید که دین در زمان عمربن خطاب استقرار پیدا کرده است.

پس آیا این دلیلی بر این که شیعها به این گفته علی بن ابوطالب که او امام معصوم پیش آنها می باشد وهیچ گاه دچار خطا نمی شود تمسک بجویند, واین خطبه را زمانی بیان داشته است هیچ ضرورت به تقیه نبوده است, چونکه او خلیفه برحق والآن او بر مسند خلافت نشته وهیچ ترسی براو نبوده است تا برتقیه عمل کند حسب گفته ی شیعه ها که تهمت می زنند.  

وچقدر خطبه نقل شده از علی رضی الله عنه در نهج البلاغه است گه همه آنها دلالت برمحبت علی نسبت به فاروق می کند, و عمرفاروق سبب عزت وسربلندی اسلام بوده,وعظمت مسلمین و توسعه کشوراسلامی , واقامت مردم بر اسلام صحیح , وخاموش کردن فتنها , ونابودکردن باطل , زنده کردن سنت پیامبراکرم صلی الله علیه وسلم, پس به پسر عموی رسول الله صلی الله علیه وسلم وپدر دونوه ی او نگاه بکن, تا  چه اندازه عمر فاروق رامدح وتمجید میکند ومی گوید:

 خداوند درنگاه دارنده فلانی باشد که همه قوم را جمع وراست کرد وکجیها را راست کرد,و فتنه راپشت سر خودگذاشت,وسنت را برپا کرد, و پاک ازدنیارفت , وبدن هیچ عیبی , خیر وبرکت به اصابت کرد, واز شر وبدی سبق گرفت, و با اطاعت خدا پیش خدا رفت, ودر حق خدا با تقوی بود,او رفت ومردم را در راههای بسیار متفاوتی آنها را ترک که هیچ گمراهی به گمراهی نمی رود وهمچنین هدایت شده در این راه گمراه نمی شود[32].

و ابن ابي حدید در شرح این خطبه می گوید: (فلان) منظورش عمر بن خطاب می باشد, ومن نسخه اصلی که بخط سید رضی ابوحسن جمع کننده نهج البلاغ, ودر زیر کلمه (فلان) عمر را دیدم ,.....واز ابا جعفر یحیی بن ابی زید العلوی سؤال گرفتم: برای من گفت او عمر است ,من گفتم: امیرمؤنین مدح وثنای عمر کرده است؟ گفت :بله[33]!.

پس نگاه بکن علی رضی الله عنه چگونه بر ملاء مردمها بیان می کند که عمر فاروق همه کجیها را راست , وهمه مریضها را معالجه کرد و با راه وروش پیامبر عمل کرد, واز فتنه سبقت گرفت , واو را در پشت سر خود گذاشت, واو فتنه را در نیافت , ونه هم فتنه او را دریافت, وبه پیش پروردگارش رفت در حالی زکه هیچ ملامتی بر او نبود, و صاحب بهترین ولایه وبهترین خلافت بود,و به پیش پروردگارش رفت, ودر هیچ کشت وکشتاری که در بین مسلمین اتفاق افتاد شرکت نداشت, بر طاعت خدا بود, وهیچ گناهی نداشت, ودر انجام دادن حق خداوند همیشه سبق جو بود, وهیچ تقصیری مرتکب نشد, وهیچ ظلمی در این باره انجام نداد, واو بود که در زمانش دین پیشرفت کرد, ومثال زدنی می باشد.

 


[1] - كشف الغمة" ج1 ص348، 349 ط تبريز، "بحار الأنوار" ج1 ص47، 48

[2] - تاريخ اليعقوبي" ج2 ص117

[3] - الأمالي" للطوسي ج1 ص107

[4] - جلاء العيون" ص235، 242

[5] - جلاء العيون" ص237

[6] - كشف الغمة" ج1 ص504

[7] - كتاب سليم بن قيس" ص353

[8] - كتاب سليم بن قيس" ص255

[9] - سورة العنكبوت الآية41

[10] - كتاب الحجة من الأصول في الكافي ج1 ص472، ومثله في "الفرق" للنوبختي

[11] - عمدة الطالب ، ص 195، ط طهران 1961م

[12] - الإرشاد" للمفيد ص253 ومثله "كشف الغمة" و"منتهى الآمال" للشيخ عباس القمي ج2 ص3

[13] - جلاء العيون" الفارسي ص673، 674

[14] - الدرة النجفية" للدنبلي الشيعي شرح نهج البلاغة ص113 ص إيران

[15] - الإرشاد" ص186

[16] - تاريخ اليعقوبي" ج2 ص213

[17] - مقاتل الطالبيين" لأبي الفرج الأصفهاني الشيعي ط دار المعرفة بيروت ص142، ومثله في "كشف الغمة" ج2 ص64، "جلاء العيون" للمجلسي ص582

[18] - تاريخ اليعقوبي" ج2 ص228، منتهى الآمال ج1 ص240

[19] - مقاتل الطالبيين" ص87

[20] - التنبيه والإشراف" ص263

[21] - كشف الغمة" ج2 ص74

[22] - مقاتل الطالبيين" ، ص 188 ط دار المعرفة ، بيروت

[23] - كشف الغمة " ج 2 ص 217

[24] - مقاتل الطالبين" ص561، 562

[25] - الإرشاد" ص302، 303، "الفصول المهمة" 242، "كشف الغمة" ج2 ص237

[26] - كشف الغمة" ج2 ص90

[27] - كشف الغمة" ص334، و"الفصول المهمة" ص283

[28] - مقاتل الطالبين " ص 123

[29] - نهج البلاغة" بتحقيق صبحي الصالح تحت عنوان "غريب كلامه المحتاج إلى التفسير" ص557 ط دار الكتاب بيروت، أيضاً "نهج البلاغة بتحقيق الشيخ محمد عبده ج4 ص107 ط دار المعرفة بيروت

[30] - شرح نهج البلاغة" لابن الميثم ج5 ص463، أيضاً "الدرة النجفية" ص394

[31] - شرح نهج البلاغة" لابن أبي الحديد ج4 ص519

[32] - نهج البلاغة" تحقيق صبحي صالح ص350، "نهج البلاغة" تحقيق محمد عبده ج2 ص322

[33] - شرح نهج البلاغة" لابن أبي الحديد ج3 ص92 جزء12].

ومثله ذكر ابن الميثم [انظر لذلك شرح نهج البلاغة لابن الميثم ج4 ص96، 97]

 والدنبلي وعلي نقي في الدرة النجفية [ص257]

 وشرح النهج الفارسي [ج4 ص712