بيان دروغ ابن مطهر الحلى در مورد موقف علي رضي الله عنه در جنگ احد

ابن مطهر الحلى می گوید: در جنگ احد زمانی که همه آنها جز علی بن ابی طالب شکست خوردند عده بسیار کمی از آنها به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بازگشتند. اولین آنها عاصم بن ثابت، ابودجانه و سهل بن حنیف بودند و عثمان پس از سه روز بازگشت. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به او [علی] گفت: تو به تنهایی مقاومت کردی. جبرئیل در حالی که به آسمان صعود می‌کرد گفت: لا فتى إلاَّ على لا سیف إلاَّ ذوالفقار

و در این جنگ بیشتر مشرکان را به قتل رساند و به وسیله او فتح به دست آمد. قیس بن سعد روایت می‌کند: از علی شنیدم که می‌گفت: در جنگ احد (16) ضربه بر من وارد شد که به وسیله چهارتای آنها بر روی زمین افتادم مردی زیباروی و خوش‌برخورد و خوشبو به سویم آمد و دستم را گرفت و مرا بلند کرد. سپس گفت: به سوی آنها برو و با آنها در راه اطاعت از خداوند و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بجنگ که آن دو از تو راضی و خوشنودند. علی می‌گوید: به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم رفتم و جریان را براى او تعریف کردم. پرسید: ای علی! آیا آن مرد را نشناختی؟ گفتم: نه! اما کسی شبیه دحیه کلبی (یکی از یاران پیامبر ص) بود. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: ای علی خداوند به تو خوشبختی و سعادت دهد. او جبرئیل بود.

در پاسخ می‌گوئیم: این مطلب در میان دروغهای فراوانی که جز برای کسی که اسلام را به خوبی نمی‌شناسد مشخص و آشکار نیستند. گویی او با این خرافات افرادی را مورد خطاب قرار می‌دهد که از آنچه در غزوات می‌گذشت اطلاع ندارند.
او می‌گوید: علی در این جنگ اکثر مشرکان را کشت و به وسیله او فتح به دست آمد.
در پاسخ باید گفت: نادانی آفت دروغ است. آیا در این جنگ فتحی به دست آمد؟ قطعاً خیر. بلکه در آغاز امر مسلمانان در برابر دشمن شکست خوردند و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم گروهی تیرانداز را مأمور مراقبت از دره میان کوههای اُحد کرده بود و دستور داده بود همانجا بمانند و مسلمانان چه پیروز شوند یا شکست بخورند از جای خود پایین نیایند. زمانیکه در آغاز امر مشرکان شکست خوردند، برخی از آنان فریاد زدند. دوستان غنیمت‌ها را از دست ندهید. عبدالله بن جبیر فرمانده‌شان آنها را از این کار نهی کرد. اما آنها به سخن او گوش ندادند و دشمن بر آنها عبور کرد. در آن زمان فرمانده مشرکان خالد بن ولید بود. او پشت سر به آنها رسید. شیطان فریاد زد: محمد کشته شد. در آن روز تقریباً (70) مسلمان کشته شدند و جز (12) تن که ابوبکر و عمر در میانشان بودند کسی پیرامون پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم باقی نماند.
ابوسفیان از کوه بالا رفت و گفت: آیا محمد در میان شماست؟ این حدیث در صحیحین آمده است و لفظ آن در صفحات پیشین گذشت. آن روز، امتحان و آزمایش دشواری بود. دشمن با پیروزی بازگشت، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مسلمانان را برای تعقیب آنها فرستاد.
گفته می‌شود آیه زیر درباره آنها نازل شده است که خداوند متعال فرموده است:{الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ (١٧٢) }(آل عمران: 172).
«آنها كه دعوت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را، پس از آن همه جراحاتى كه به ایشان رسید، اجابت كردند; (و هنوز زخمهاى میدان احد التیام نیافته بود، به سوى میدان «حمرار الاسد» حركت نمودند;) براى كسانى از آنها، كه نیكى كردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگى است».
از جمله این افراد ابوبکر و عمر بودند. عایشه خطاب به ابن زبیر گفت: پدرت (زبیر) و جدت (ابوبکر) در میان آنها بودند. در آن روز جز تعداد اندکی از مشرکان کشته نشدند. دشمن می‌خواست پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را به قتل برساند. از جمله کسانی که در آن روز از او بسیار دفاع کرد، سعد بن ابی‌وقاص رضی الله عنه بود او در دفاع از او تیراندازی می‌کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به او می‌فرمود: تیر بینداز پدر و مادرم به فدایت باد!
در صحیحین از سعد روایت شده است که گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در آن روز به من می‌فرمود: پدر و مادرم فدایت باد. سعد کسی بود که دعایش مستجاب می‌شد و تیرش به هدف اصابت می‌کرد. از جمله همراهان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در آنجا ابوطلحه انصاری بود که تیرانداز ماهری بود. همچنین طلحه بن عبیدالله که خودش را در برابر ضربه مشرکان که به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اصابت می‌کرد قرار داد در نتیجه دستش فلج شد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دو زره پوشیده بود و در دفاع از او یک نفر از مسلمانان کشته شد.
ابن اسحاق در (السیره النبویه) درباره کسانی که از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دفاع می‌کردند می‌نویسد: ابودجانه رضی الله عنه خودش را به عنوان سپر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم قرار داده بود. در حالی که بر روی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خم شده بود تیر به او اصابت می‌کرد. تا اینکه تیرهای زیادی به او اصابت کرد. سعد بن ابی‌وقاص رضی الله عنه در دفاع از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تیراندازی می‌کرد. سعد می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در حالی دیدم که به من تیر می‌داد و می‌فرمود: «پدر و مادرم فدایت باد تیر بینداز!» حتی تیری را که نوک نداشت به من می‌داد و می‌فرمود: بینداز!
هنگامی که مشرکان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را محاصره کردند، فرمود: آیا کسی جانش را به ما می‌فروشد؟ زیاد بن سکن یا پسرش عماره به همراه پنج تن از انصار برخاستند و یك یك از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دفاع می‌کردند تا اینکه همگی کشته شدند، تا اینکه آخرین فردشان که زیاد یا عماره بود، با مشرکان جنگید تا اینکه زخمها او را از پا درآورد. سپس گروهی از مسلمانان برگشتند و ایشان را از دست مشرکان نجات دادند.
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: او را به من نزدیک کنید. جسدش را برای ایشان آوردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سر او را روی زانوی مبارکش گذاشت. او در حالی از دنیا رفت که سرش بر روی زانوی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود[1].
می‌گوید: عاصم بن عمر بن قتاده روایت می‌کند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آنقدر با کمانش تیر انداخت تا اینکه کمان شکست. قتاده بن نعمان آنرا گرفت. و کمان نزد او ماند. تا اینکه تیری به چشم قتاده اصابت کرد، چشمش از حدقه در آمد و بر روی گونه‌هاش افتاد. عاصم بن عمر بن قتاده می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آن را با دست مبارکش در حدقه قرارداد و چشمش خوب شد و این چشم بهتر از چشم دیگرش بود.
ابوبکر، عمر و علی از جمله کسانی نبودند که به دفاع از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پرداختند. بلکه آنها به جنگیدن به مشرکان در قسمتهای دیگر معرکه مشغول بودند، پیشانی مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در این جنگ زخمی شد.
اما علی در این جنگ زخمی نشد. در پاسخ این ادعای او که می‌گوید: «علی گفته است: در جنگ اُحد (16) ضربه به من اصابت کرد که بر اثر (4) تا از آنها بر روی زمین افتادم». باید گفت: این سخن دروغ بستن به علی است. این حدیث در کتابهای مشهور نزد علما ذکر نشده است. پس اسناد آن کجاست؟ کدام عالم آن را صحیح دانسته است؟ و در کدامیک از کتابهایی که نقل از آنها مورد اعتماد است، روایت شده است؟ بلکه آنکه زخمی شد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و بسیاری از یاران ایشان بودند.
ابن اسحاق می‌گوید: زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به دهانه دره رسید، علی بن ابی طالب خارج شد تا اینکه زره‌اش را از آب پر کرد و آن را برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آورد تا از آن بنوشد. پیامبر از آن بویی را استشمام کرد و در نتیجه آن را ننوشید و خون را از چهره‌اش پاک کرد و آ نرا روی سرش ریخت و فرمود: «خشم خداوند بر کسانی فزونی باد که چهره پیامبرش را خونین کردند».
و ادعای او مبنی بر اینکه عثمان پس از سه روز بازگشت دروغ دیگری است.
این سخن او که گفت: جبرئیل در حال رفتن به آسمان می‌گفت:
لا فتى إلاَّ على
لا سیف إلاَّ ذوالفقار
به اتفاق همه مردم دروغ است. ذوالفقار شمشیر علی نبود. بلکه شمشیر ابوجهل بود که مسلمانان در روز بدر آن را به غنیمت گرفته بودند. امام احمد، ترمذی و ابن ماجه از ابن عباس روایت کرده‌اند: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در جنگ بدر شمشیر ذوالفقار را بر کمرش بست و در جنگ اُحد درباره آن خوابی دید و فرمود: در خواب در شمشیرم (ذوالفقار) شکافی دیدم. آن را به شکاف میان شما تعبیر کردم. دیدم که قوچی را ردیف کرده‌ام. آن را به قهرمان سپاه تأویل کردم. دیدم که زره‌ام همچون دژی شده است. آن را به مدینه تأویل و تعبیر کردم همچنین دیدم گاوی ذبح می‌شود. قسم به خدا دیدن گاو در خواب خیر است»[2].
آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرموده بود تحقق پیدا کرد.
این دروغ گفته شده درباره ذوالفقار همانند دروغ برخی از نادانان است که ادعا می‌کنند چنانچه اینگونه یا آنگونه به وسیله آن به دشمن ضربه وارد می‌کردند، طول آن به اندازه یک ذراع بلند می‌شد. این امری است که علما نیک می‌دانند که این امر نه برای شمشیر علی و نه دیگران هرگز ممکن نیست و چنین چیزی روی نداده است. چنانچه شمشیر او بلند می‌شد در جنگ صفین طول آن را افزایش می‌داد.

([1]) نگا: مختصر السیرة، ابن هشام، 3/87-91.
([2]) نگا: سنن ابن ماجه، (2/939)، ومسند،(3/66-67 و 351)، ومختصر السیرة، (3/67-66).
به نقل از:
مختصر منهاج السنة، تالیف: شیخ الإسلام ابو العباس احمد بن تیمیه، اختصار : الشیخ عبدالله بن محمد الغنیمان (استاد تحصیلات عالی دانشگاه اسلامی مدینه منوره)، و مدرس در مسجد نبوی شریف، ترجمه: إسحاق دبیرى