چون معلوم شد كه قرار است نواب صفوي و برادران واحدي را به قتل برسانند در حالي كه اينان جز آنكه مسلماناني پاكدل بودند، گناهي نداشتند، لذا من غير مستقيم به آقاي بروجردي متوسل شدم كه ايشان واسطه شود (چون شاه و دولت مخالف بروجردي نبودند) و كاري كند كه اين چند نفر سيد را به مكان دور دستي تبعيد كنند ولي به قتل نرسانند

چون معلوم شد كه قرار است نواب صفوي و برادران واحدي را به قتل برسانند در حالي كه اينان جز آنكه مسلماناني پاكدل بودند، گناهي نداشتند، لذا من غير مستقيم به آقاي بروجردي متوسل شدم كه ايشان واسطه شود (چون شاه و دولت مخالف بروجردي نبودند) و كاري كند كه اين چند نفر سيد را به مكان دور دستي تبعيد كنند ولي به قتل نرسانند، آقاي بروجردي كمك و همراهي نكرد هيچ بلكه بدگويي كرد! ما ناچار متوسل به شاگردان بروجردي شديم. يكي از كساني كه ما براي نجات فداييان از وي كمك خواستيم همدرس خودم، آيت الله خميني بود كه بعد از آقاي بروجردي به رياست رسيد. به هر حال در اين مبارزات آقاي خميني شركت نكرد و با ما كمك و همراهي ننمود، و عاقبت در ميان زندانها سادات علوي را كشتند و در روزنامه ها اعلان نمودند و بدگويي هم كردند[1].


[1] - سوانح الأيام ص52