موقف اهل بيت رضى الله عنهم از عثمان رضى الله عنه : واما ذى النورين سوم از خليفه ها ى راشدين و صاحب بخشش وحياء و رسول الله صلى الله عليه وسلم او را خيلى دوست مى داشت. و دو دختر خود بنام رقيه وأم كلثوم را با عثمان به ازدواج در آورده است.

واو در اين شرف بى نظير است وهيچ کس چه از امتهای گذسته و چه در این امت به این شرف نرسیده است.

واو هم داماد (باجناق) على بن ابى طالب رضوان الله عليهم اجمعين است.

و او اول مهاجر بعد از ابراهيم خليل الله است.

واو كسى است كه پرچم اسلام و در گسترش اسلام نقش بسیار بالایی دارد وراسلام را به جاهایی برده که هیچ کس نبرده است.

و مسلمين را از جيب خودش كمكهاى بسيار فراوانى كرده است

ومن جمله چاه رومه راخرید کرده و وقف کرده در حالی که هیچ چاهی نداشتند که از آن آب را برای خود بردارند.

واين زمانى بود كه رسول الله صلى الله عليه وسلم به مدينه هجرت كرده است.

وهمچنین زمین خرید کرده که مسجد آخرین انبیاء بر روى آن بسته شده است.

وهمچنین کمکهای او برای همه ی مسلمین بوده است ,و او جیش عسره را تجهیز کرده است وخیلی کارهای دیگری کرده است.

واو که رحمت خدا بر او باد او خیّر و جواد و كريم و مالش را در راه خدا صرف مى كرد.  

واو بود كه در مراسم ازدواج على و فاطمه رضى الله عنهما با على همكارى كرده است كه به اين مساعده على رضى الله عنه اعتراف مى كند ومى گوید:

وقتی به خواستگاری فاطمه پیش رسول الله صلی الله علیه وسلم رفتم گفت :زره (سپر جنگی) خود را به فروش وپولش را بیا تا برای شما وفاطمه آن چیزی که برای مراسم عروسی شماها نیاز است خریداری کنم.

علی رضی الله عنه گفت: من زرهم را برداشتم و به بازار رفتم و زرهم را به چهار صد درهم به عثمان بن عفان فروختم , وقتی که درهمها از او گرفتم واو زره را من تحویل گرفت .

گفت یا علی أیا زره برای من اولاتر نسیت ,ودراهم برای شما اولاتر نسیت گفتم بلی.

سپس گفت : این زره شما از طرف من برای شما هدیه است.

پس من زره ودرهمها را گرفتم وپیش رسول الله صلی الله علیه وسلم رفتم , ودرهمها وزره را پیش روی رسول الله صلی اللع علیه وسلم گذاشتم.

وجريان را به او خبر دادم  سپس رسول خدا صلى الله عليه وسلم براى او دعاء خير كرد[1].

و به همين منظور پسر عموی رسول الله صلی الله علیه وسلم می گفت :خدا رحمت کند اباعمرو (عثمان بن عفان) به خدا قسم که با کرامتترین شخص وبهترین شخص وشب زندار و وقتی اسم آتش جهنم می آوردند خیلی زیاد گریه می کرد.

ودر کار خیر همیشه از دیگرا پیشی می گرفت, و وفای به عهد ودوست داشتن بود.و همچنین صاحب ارتش عسره (جیش) وداماد رسول صلی الله علیه وسلم بود[2].

و رسول الله صلى الله عليه وسلم او را همراه كسانى كه به زواج على وفاطمه شاهد گرفته بود او را جزء آنها قرار داده است.

وشيعه ها از انس رضى الله عنه روايت مى كنند كه رسول الله صلى الله عليه وسلم به علي رضي الله عنه گفته که برو ابوبکر وعمر وعثمان و به تعدادهم از انصار هم خبر بده .

پس من پیش آنها رفتم و دعوتشان کردم و وقتی آنها در مجلس حاضر شدند سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت : شماها را شاهد می گیرم که فاطمه را به زاوج علی در آوردم ومهریه اش هم چهار صد مثقال نقره است[3].   

و الآن شيعه ها افتخار مى كنند كه على رضى الله عنه با يكى از دختران پیامبر صلی الله علیه وسلم ازدواج کرده است, وبا این زواج او جزء داماد وارحام پیامبر صلی الله علیه وسلم شده است و به همین خاطر او افضلتر و بهترین است که بعد از پیامبر صلی الله علیه وسلم امام وخلیفه شود.

اگر این طور باشد پس کسی که با دو دختر رسول الله صلی الله علیه وسلم ازدواج کرده است اولاتر است.

و او عثمان رضى الله عنه است كه با رقيه رضى الله عنها دختر پیامبر صلی الله علیه وسلم در مکه ازدواج کرده است وبعد از وفات او پیامبر صلی الله علیه وسلم دختر دیگر خود بنام ام کلثوم رضی الله عنها به ازدواج او در آورده است.

و علماء شيعه هم به اين ازدواج اعتراف مى كنند.

وهمنطور كه مجلسى در كتابش حياة القلوب از ابن بابويه القمى بسند صحيح ومعتمد روايت مى كند و مى گوید :

بدرستی که رسول الله صلی الله علیه وسلم از خدیجه رضی الله عنها صاحب دو پسر بنامهای قاسم وعبدالله ملقب بطاهر و چهار دوختر بنامهای ام کلثوم ورقیه وزینب وفاطمه , وعلی رضی الله عنه با فاطمه ازدواج کرده است و ابوالعاص با زینب ازدواج کرده است و او از بنی امیه بوده است. وعثمان بن عفان با ام کلثوم ازدواج کرده و او قبل از دخول فات کرده, وزمانی که پیامبر صلی الله علیه وسلم می خواست برای جنگ بدر خارج شود دخترش رقیه را به ازدواج با عثمان بن عفان در آورده است[4]. 

 ( إن رسول الله صلى الله عليه وسلم ولد له من خديجة القاسم، وعبد الله الملقب بالطاهر، وأم كلثوم، ورقية، وزينب، وفاطمة، وتزوج علي من فاطمة، وأبو العاص بن ربيعة من زينب، وكان رجلاً من بني أمية ، كما تزوج عثمان بن عفان أم كلثوم وماتت قبل أن يدخل بها، ثم لما أراد الرسول خروجه إلى بدر زوّجه من رقية ) .

و الحميرى از جعفر بن محمد از پدرش روایه می کند: برای رسول الله صلی الله علیه وسلم از خدیجه فرزندانی به اسمهای :قاسم وطاهر و ام کلثوم و رقیه وزینب و فاطمه بوده است.

وعلی رضی الله عنه با فاطمه رضی الله عنها ازدواج کرده است.

وابوالعاص که او از بنی امیه است با زینب ازدواج کرده است.

وعثمان بن عفان با ام کلثوم وبر او داخل نشده تا وفات کرده است . و به جای او رسول الله صلی الله علیه وسلم رقیه را به ازدواج با عثمان در آورده است[5].  

و مثل اين روايت عباس القمي از جعفر صادق رحمه الله در كتابش منتهى الآمال آورده است و مامقانى در كتابش تنقيح الرجال آورده است[6].

و شيخ محمد جواد مغنيه به اين ازدواج اقرار مى كند در حالى كه مى نويسد:

صحبه ى عثمان از شيخين كمتر يا بيشتر نبوده است واو شخصى از مسلمين بوده است واو دو بار داماد رسول الله صلى الله عليه وسلم شده است.

اول با رقيه دختر رسول الله صلى الله عليه وسلم ازدواج كرده است وصاحب فرزندى به اسم عبدالله شده است و عبدالله شش ساله بوده كه وفات كرده است و مادرش قبل از وفات او وفات كرده است وبعد از وفات رقيه النبي صلى الله عليه وسلم دختر ديگرش به اسم ام کلثوم با ازدواج با او در آورده است, وام کلثوم وقت زیادی از ازدواجش نگذشته بوچ که در حیات پدرش وفات کرده است.

ومسعودى در كتابش فرزندان النبي صلى الله عليه وسلم آوده است:

همه ى فرزندان النبي صلى الله عليه وسلم از خديجه رضى الله عنها است بجز ابراهيم ,پس فرزندان پیامبر از خدیجه قاسم و کنیه پیامبر ابو القاسم بوده است و قاسم بزرگترین فرزند او بوده است.

ورقیه و ام کلثوم واین دو دختر پیامبر اول هردوتای آنها با دو پسران ابولهب (عموی پیامبر)به نامهای عتبه وعتیبه ازدواج کرده اند  پس آنها را طلاق دادند و سبب طلاقشان اگر اينجا ذكر كنيم موضوع را طولاني مى كند, سپس با عثمان بن عفان یکی پس از دیگری ازدواج کرده اند[7].

و على بن ابى طالب رضى الله عنه بر اين شهادت مى دهد:همانطور كه با عثمان رضى الله عنه گفتگو می کرد: گفت:نه پسر ابی قحافه (ابوبکر رضى الله عنه) ونه پسر خطاب (عمر رضى الله عنه) از کار وعمل شما به رسول الله صلی الله علیه وسلم نزدیکترند, بلکه شما نزدیکتر به رسول الله صلی الله علیه وسلم هستید وقرابت وخویشاوندی شما از آن دونفر به رسول الله صلی الله علیه وسلم نزدیکتر است. چونکه شما با دو دختر رسول الله صلی الله علیه وسلم ازدواج کرده اید[8].

هذا ولقد شهد بذلك علي بن أبي طالب أيضاً ، حيث قال مخاطبًا عثمان :

ورسول الله صلی الله علیه وسلم او را به منزله قلبش (فؤاد)ذكر كرده است همانطور كه نقل كرده اند :رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت :بدرستی که ابوبکر به منزله ی گوش من وعمر به منزله ی چشم من وبدرستی که عثمان به منزله ی فؤاد(قلب) من است[9].

بدرستی رسول الله صلی الله علیه وسلم او را به جای قلبش به حساب آورده است.

و همچنین جعفر صادق عليه السلام عثمان را مدح می کند ومی گوید:

در اول روز صدا زننده اى از آسمان صدا مى زند, بدرستى كه على رضى الله عنه وشيعه هاى او از رستگاران هستند, ودر آخر روز صدا زننده ای از آسمان صدا می زند ومی گوید بدرستی که عثمان رضى الله عنه و شیعه های او از رستگاران هستند[10].

وجعفر مقام عثمان را پیش رسول الله صلی الله علیه وسلم مشخص می کند و او مورد اعتماد  رسول الله صلی الله علیه وسلم بوده است , وهمچنین او نسبت به رسول الله صلی الله علیه وسلم مخلص و با وفاء بوده است.

وهمچنین یک امتیازی شامل عثمان است که کس دیگری این امتیاز را ندارد و آن هم این است که رسول الله صلی الله علیه وسلم دست مبارک خود را بر دست دیگرش گذاشت و گفت این دست عثمان است که با من بیعت می کند.

واین بیعت در قصه صلح حدیبیه بوده است.

چنین آمده است:رسول الله صلی الله علیه وسلم به گفت :پیش مؤنینی که در مکه هستند برو و به آنها خبر بده, خداوند وعده فتح مکه بمن داده است به آنها بشارت بدهید.

پس عثمان به طرف مکه حرکت کرد ودر راه به ابان بن سعید بر خورد کرد, و عثمان را باخود برد و عثمان بر آنها داخل شد و به آنها خبر فتح مکه را داد, واین اول پیغام رسانی بین دو گروه بوده است.

پس سهیل بن عمرو پیش رسول الله صلی الله علیه وسلم نشست وعثمان در اردوگاه مشرکین نشست.ومسلمین با رسول الله صلی الله علیه وسلم بیعت کردند وعثمان که حضور نداشت, سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم دست چپش را بر  دست راستش گذاشت و گفت این هم دست عثمان است که با من بیعت می کند.

 اینجا بود که مسلمین گفتند درخت طوبی برای عثمان , که دور کعبه طواف کرد و بین صفا و مروه هم سعی کرد و عمره خود را تمام کرد.

پس رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت:عثمان این کار را نمی کند,بعد از اینکه عثمان بر گشت, رسول الله صلی الله علیه وسلم از او سؤال گرفت که آیا بر کعبه طواف کردی شما؟ عثمان رضی الله عنه جواب داد چطوری بر کعبه طواف کنم ورسول الله صلی الله علیه وسلم هنوز طواف نکرده است, بعد از این داستان تآخیرش را تعریف کرد[11].

آیا طاعت از رسول الله صلی الله علیه وسلم از این بالاتر است در حالی که داخل حرم مکی شد و بر کعبه طواف نکرد چونکه سید ومولایش رسول الله صلی الله علیه وسلم طواف نکرده بود.

ومثل اين روايت مجلسى در كتا بحيات القلوب خودش نيز آورده است:

در حالى كه مى گوید :وقتی خبر مرگ عثمان که مشرکین او را کشته اند شایع شد وبه رسول الله صلی الله علیه وسلم این خبر رسید رسول الله صلى الله عليه وسلم گفت:از این جا حرکت نمی کنم مگر بعد از اینکه با قاتلین عثمان جنگ کنم, پس به در ختی تکیه زد وبیعت برای عثمان گرفت....و مجلسی داستان را به تمامش روایت می کند[12].

بيعت كردن علی  با عثمان رضی الله عنهما :

و همچنین علی رضی الله عنه خلافت عثمان رضی الله عنه را خلافت حقيقى مى داند براى اينكه اجتماع مهاجرين وانصار برآن بوده وعلى رضی الله عنه مى گوید این خلافت از طرف خداوند بوده است, و هیچ کس اختیار ندارد که این بیعت را رد بکند و امامت آن شخص را انکار بکند سواء این شخص حاضر باشد ویا غایب باشد .

همانطوری که در یکی از خطبه های خود در بر معاویه بن ابوسفیان رضی الله عنهما می فرماید: همانا شوراى مسلمين، از آنِ مهاجرين و انصار است، پس اگر بر امامت كسى گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودى خدا هم در آن است.

 حال اگر كسى كار آنان را نكوهش كند يا بدعتى پديد آورد، او را به جايگاه بيعت قانونى باز مى‏گردانند، اگر سر باز زد با او پيكار ميكنند، زيرا كه به راه مسلمانان درنيامده، خدا هم او را در گمراهيش وامى‏گذارد[13].

 وعثمان رضى الله عنه يكى از شش نفرى بود كه عمر رضى الله عنه به آنها گفته تا یکی از آنها خلیفه ی وامیر المؤمنین شوند.

وو قتی عبدالرحمن بن عوف  رضی الله عنه بعد از استشارت اهل حل وعقد از مهاجرین وانصار سؤال گرفت ودید که رای آنها بر خلیفه بودن

عثمان رضی الله عنه است اول کسی بود که با عثمان بیعت کرد وبعد از عبدالرحمن علی بن ابی طالب با او بیعت کرد رضی الله عنهم جمیعا[14].

و همچنین علی بن ابی طالب این به گفته ی خودش ذکر می کند:

شما با عثمان بیعت کرید ومن هم با او بیعت کردم[15].

ومن از مخلصين وفادا ربه عثمان رضی الله عنه بودم ومن مستشار وقاضى او بودم همانطور كه در زمان خلافة ابوبكر وعثمان مى كردم و همچنین محدثین شیعه در کتابهایشان بابهای مستقلی نوشته اند وگفته اند قضاوت علی در زمان خلافت عثمان رضی الله عنهم اجمعین.

وهمانطور که شیخ مفید در کتاب ارشاد خودش آورده است به عنوان :قضاوت علی در زمان امارت(خلافت) عثمان , علی به آنها قضاوت کرده و عثمان به آنها عمل کرده است.

پس می گوید:همانا زنی با پیرمردی ازداوج کرده است واو حامله شد و پیر مرد گفت که من پرده او خراب نکرده ام و این حمل مال من نیست.

پس کار به جایی رسید که آنها برای رفع مشکل پیش عثمان رفتند, واز زن سؤال گرفت که آیا این مرد با شما جماع کرده است (بکارت را خراب کرده یا نه)چون دختر بوده است, گفت نه ! پس عثمان رضی الله عنه گفت : براو حد (زنا) انجام دهید, سپس علی به امیر المؤمنین عثمان گفت: که رن دو مجرا دارد یکی برای بول(ادرار) ودیگری برای حیض است, وشاید که پیرمرد از مجرا بول استفاده می کرده و منی خودش را بر روی مجرا بول می ریخته ولکن منی بر مجرا حیض داخل شده از غیر اینکه از مجرا حیض استفاده کند, پس از پیرمرد پرسیدند: گفت من بر فرج خانم انرال می کردم وبدون اینکه چاخل فرج کنم,علی گفت این حمل و فرزند این پیرمرد است و برای انکار باید مجازات شود, وعثمان به این قضاوت عمل کرد واز او تعجب کرد[16].

وهمچنین : مردی کنیزی داشت و آن مرد با این کنیز نردیکی کرد وبرای او فرزند آورد وبعد نزدیکی کردن با او را ترک کرد . وبعد کنیز خودش را به نکاح غلام (نوکر) خودش در آورد سپس آن مرد مرد, واین کنیز بسبب وراثت فرزندش آزاد شد و این پسر شوهر یا همان غلام پدرش به ارث برد. سپس این پسر هم مرد وچونکه این فرزند وارث دیگری غیر از مادرش نداشت شوهرش از فرزندش به ارس برد.

ودر بین آنها دعوا شد اینزن می این مرد غلام من است وغلام می گفت این زن من است, پس آنها پیش عثمان رضی الله عنه رفتند داستان را گفتند عثمان رضی الله عنه گفت این مشکل است, وامیر المؤمنین (علی) رضی الله عنه حاضر بود پس او گفت: وقتی که به وراثت این زن در آمده آیا با او نزدیکی (جماع) کرده است, زن گفت :نه!  علی رضی الله عنه گفت اگر می دانستم که نزدیکی کرده او را مجازات می کردم, پس تو ای زن این مرد غلام تو است وهیچحقی برتو ندارد , می تونی او را به غلامی نگهداری و می تونی او را آزاد کنی و می تونی اورا بفرشی  شما اختیار او را دارید[17].

وشيخ كلينى از ابى جعفر محمد باقر رحمه الله روايت مى كند, كه گفت:ولید بن عقبه وقتی بر علیه او شهادت داند که شراب خورده است عثمان به علی گفت بین اینها که شهادت می دهند و ولید قضاوت بکن , پس به علی دستورداد اورا شلاق بزند پس ولید را با شلاقی که دو سر داشت چهل ضربه زد[18].

و يعقوبى ذکر کرده است: وقتی ولید را پیش عثمان آوردند عثمان گفت چه کسی او را شلاق می زند هیچ کس جواب نداد چون ولید برادر مادری عثمان بود , پس علی رضی الله عنه بلند شد و او را شلاق زد[19].

واين كار و قضاوت نيست مگر از کسی که صحت خلافت راشرعی و قانونی بداند, واوامر امیر را اجرا کند ودر حکم حاکم مشارکت کند, وعلی بن ابی طالب رضی الله عنه وفرزندان او وبنی هاشم همراه او بودند همه با هم خلیف راشد سوم عثمان بن عفان رضی الله عنه راهمکاری می کردند.

و بر اين دلالت مى كند گفته ی علی رضی الله عنه بعد شهادت عثمان  رضی الله عنه وقتی که مردم می خواستند با او بیعت بکنند گفت : مرا ترک بکنید ودنبال کس دیگری بگردید واگر مرا ترک کردید من مثل یکی از شماها هستم, ومن می شنوم واطاعت می کنم از کسی که شماها او را خلیفه کردید[20].

عثمان ذى النورين وعلاقه ى او با اهل بيت :

و بر اين علاقه گرم وصمیمی بین اهل بیت وعثمان رضی الله عنهم دلالت می کند قبول هاشمیین مناصب در خلافت عثمان رضی الله عنه  مثل : مغیره بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب قضاوت را قبول کرد[21].

 وحارث بن نوفل همچنین قضاوت را قبول کرده است[22].

و عبدالله بن عباس رضی الله عنه رئيس بر حجاج در سال 35هـ را قبول کرده است[23].

وهمچنین در زیر پرچم عثمان رضی الله عنه در جهاد با کفار در جیش وارتش شرکت می کردند.

وعبدالله بن عباس رضی الله عنه پسر عموی پیامبر رضی الله عنه در جنگهای اسلامی که در سرزمین افریقا در سال26 هـجری قمری اتفاق  افتاده شرکت کرده است[24].

و همچنین حسن وحسین وعبدالله بن جعفر بن ابی طالب رضی الله عنهم در جنگ برقه و طرابلس به سرداری سپاه تحت ریاست عبدالله بن ابی سرح رضد الله عنه شرکت کردند[25].

 و همچنين حسن وحسين وعبدالله بن عباس رضی الله عنهم در جنگهای خراسان وطبرستان وگرگان (جرجان قدیم)به سرداری سپاه سعید بن العاص اموی شرکت داشته اند.   

واشترك كل من الحسن والحسين وعبد الله بن عباس تحت راية سعيد بن العاص الأموي في غزوات خراسان وطبرستان وجرجان[26] .

و همچنین در جنگها ومعرکه های بسیاری شرکت داشته اند.

و ايضا عثمان رضی الله عنه براى آنها هدیه وغنایم می فرستاد وهمچنین برای آنها غلام وکنیز می فرستاد.

وشيخ مامقاني از امام رضا علیه السلام نقل می کند : که گفت: عبد الله بن عامر وقتی خراسان را فتح کرددو دختر یزدجرد پادشاه فرس به اسارت آنها در آمد آنها را برای به مدینه فرستاد و عثمان یکی را برای حسن ودیگری را برای حسین هدیه داد وهردوی آنها حین ولادتشان وفات کردند[27].

عثمان بن عفان به حسن وحسين رضى الله عنهما بسيار احترام می گذاشت, وآنها هم برای عثمان احترام می گذاشتند.

وبر این امر شاهدی می دهد وقتی عثمان رضی الله عنه از طرف خارجیها محاصره شده بود, علی رضی الله عنه فرزندانش حسن وحسین رضی الله عنه فرستاد وبرای آنها گفت:

با شمشيرهای خودتان به در خانه عثمان بروید ونگذارید کسی به او نزدیک شود[28].

 و بسياری از اصحاب فرزندان خود را برای دفاع از عثمان فرستادند تا منع کنند از خارجیهایی که می خواستند بر خانه عثمان رضی الله عنه داخل شوند, و از کسانی بردر خانه عثمان همیشه ایستاده بود پسر عموی علی رضی الله عنه عبدالله بن عباس رضی الله عنه بود, ووقتی که او را عثمان بر ریاست کاروان حج گذاشت گفت یا امیر المؤمنین بخدا قسم جهاد کردن با این خارجیها برای من دوست داشتنی تراست تا به حج بروم پس عثمان به قسم یاد کرد که باید به حج برود[29].

 وهمچنین علی رضی الله عنه در اول امر خودشان در دفاع از امیرالمؤمنین عثمان شرکت داشتند و مردم را از دور برخانه عثمان رضی الله عنه دور می کردند وهمراه او دو پسرش وپسر برادرش عبدالله بن جعفر شرکت داشتند.

واو بعد از اینکه وقت بسیار زیادی با زبان ودستش صرف دفاع از عثمان کرده بود او را ترک کرد[30].

و على رضى الله عنه با شورشيان با دست و زبان وفرزندانش مقابله وكرد ولى هيچ فایده ای نداشت[31].  

وهمچنین علی رضی الله عنه می گوید: از او دفاع کردم تا جایی که فکرکردم گناه کار هستم[32].

براى اينكه ذى النورين عثمان بن عفان رضى الله عنه  آنها را از دفاع كردن منع كرده بود.

و گفته بود : وقتی به خانه هایتان برگشتید اسلحه ها ی خودتان را زمین بگذارید و از خانه هایتان خارج نشوید[33].

وحسن بن على وعبد الله بن زبير ومحمدبن طلحة وتعداد زيادى از فرزندان انصار از داخل شدن شورشيها به عثمان جلو گیری می کردند و عثمان  رضی الله عنه به گفته بود که شما به خانه هایشان بر گردند[34].

و از اهل بيت هم در اين درگیری زخمی شدند مثل حسن بن علی و قنبر غلامش نیز همراه او بود زخمی شد[35].

 و وقتي شورشيها آب را بروي عثمان بند كردند على رضى الله عنه به آنها گفت: ای مردم این کاری که شما می کنید شبیه امر ودستور مؤمنین نیست و همچنین کافرها نیز این کار نمی کنند حتی روم وقتی اسیر می گیرند به اسیرهایشان آب وغذا می دهند, به خدا قسم آب را از این شخص قطع نکنید , وهمراه عده ای از جوانان بنی هاشم سه مشق آب را برای عثمان فرستاد[36].

مسعودی می گوید:

وقتی خبر به علی رسید می خواند عثمان را بکشند, فرزندانش حسن وحسین همراه قنبر با سلاحهایشان را به در خانه عثمان فرستاد تا از عثمان دفاع بکنند , وهمچنین صحابه های دیگر فرزندانشان را فرستادند از جمله زبیر پسرش عبدالله و طلحه پسرش محمد  وبسیاری از صحابه پسرهابشان فرستادند تا ذاز خانه ی عثمان رضی الله عنه دفاع بکنند.پس شورشیان به طرف آنها سرنیزه پرتاب کردند , ودرگیری شروع شد, وحسن بن علی رضی الله عنهما .خمی شد وقنبر سرش شکسته شد, و محمد بن طلحه نیز زخمی شد و شورشیها ترسیدند که بنی هاشم و بنی امیه ناراحت بشوند وهم باهم بلند شوند در گیری شدید شروع شود جنگ در خانه عثمان را ترک کردند.

و عده ای از شورشیان از بالای خانه های بعضی از انصار بالا رفتند واز بالا وارد خانه عثمان شدند وکسانی که وارد خانه عثمان رضی الله عنه شدند از محمد بن ابوبکر و دونفر دیگر بودند و پیش عثمان زن او بعضی از فرزندانش وغلامهایش بودند , محمد بن ابوبکر ریش عثمان رضی اللعنه راگرفت و عثمان به او گفت: اگر پدر تو را در این حالت می دید تو را تباه می کرد, دستش را بعقب کشید واز خانه ی عثمان خارج شد. ودو نفر دیگر که داخل شده بودند اورا کشتند و قرآن جلو عثمان بود وآن را می خواند , در این حال بود که زنش بر پشت بام خانه رفت وفریاد زد که امیر مؤمنین کشته شد, حسن وحسین وعده ای از بنی امیه که همراه آنها بودند بر خانه داخل شدند دیدند که روحش ار بدنش خارج شده شروع به گریه کردند ,پس این خبر به علی وطلحه وزبیر وسعد دیگر از مهاجرین وانصار رسید , وعلی رضی الله عنه بر خانه داخل شد با حالتی بسیار نارخت و به حسن و حسین گفت چطور او راکشتند وشما دم در خانه بودید, و بر سر حسن زد وبر سینه حسین زد و به محمد بن طلحه دشنام داد و بر عبد الله بن زبیر لعنت کرد[37].

پس علی و طایفه عثمان اورا شب دفن کردند و براو نماز خواندند, همان طور که ابن ابی حدید شیعی معتزلی ذکر می کند:

پس عده ای از مردم کمی وعده ای از اهل عثمان و همراه آنها حسن بن علی و عبدالله بن زبیر و ابو جهم بن حذیفه بودند واو را به چهار دیواری از چهاری دیواریهای مدینه که به چهار دیواری چرختان خرمای کوکب معروف است وخارج از بقیع بود نماز خواندند[38]. 

و همچنين از دوستي اهل بيت با عثمان رضي الله عنه دختران خوى را به عقد پسران عثمان در آوردند وبا این کار خود به پیامبر صلی الله علیه وسلم اقتدا کردند همان طور که او دو دختر خود به عقد عثمان در آورده است, وهمچنین فرزندان خود را به اسم عثمان گذاشتند , شیخ مفید می گوید یکی از فرزندان علی بن ابی طالب اسمش عثمان بود : پس اولاد امیر مؤمنین از دختر وپسر بیست هفت نفر بودند , 1- حسن ,

2- حسین ..........10- عثمان که مادرش ام البنین دختر حزام بن خالد بن ورام بوده است[39].

و اصفهاني می گوید : او (عثمان ) همراه برادرش در کربلا کشته شده است: عثمان بن علی که عمرش بیست یک سال بود کشته شد ضحاک می گوید : خولی بن یزید با سرنیزه به عثمان به علی ضربه زد و او را ضعیف کرد , ومردی از بنی ابان بن دارم او راکشت و سرش را براداشت[40].

پس این ذی نورین عثمان بن عفان داماد رسول الله صلی الله علیه وسلم , ورسول الله صلی الله علیه وسلم او را در دنیا وآخرت دوست می دارد, واهل بیت نیز او را دوست دارند واو پسر عمو و پسر عمه ی و از نزدیکان اهل بیت دوستش دارند و او نیز آنها را دوست دارند, همانطور که دو صاحب او را ابوبکر وعمر دوست داشتند همانطور که بیان از کتابهای خود شیعه ها بیان کردیم. واز مصادر اصلی و معتمد در نزد شیعه ها همراه با شماره ی صفحه ها وذکر جلد برای شما عزیزان بیان کردیم.

 و در پایان از خداوند متعال خواهانیم که ما را جزء کسانی قرار دهد که در مورد آنها فرموده است: (وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالإِيمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ)[41].

و کسانی‌که پس از (مهاجرین و انصار) آمدند می‌گویند: پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان آوردن از ما پیشی گرفته‌اند بیامرز و در دل‌های ما هیچ کینه‌ای در حقّ کسانی‌که ایمان آورده‌اند قرار مده، پروردگارا! تویی که بخشندة مهربانی.

والله أعلم ،وصلى الله وسلم على نبينا محمد وآله وصحبه أجمعين .


[1] - "المناقب" للخوارزمي ص252، 253 ط نجف، "كشف الغمة" للأربلي ج1 ص359، و"بحار الأنوار" للمجلسي ص39، 40 ط إيران

[2] - تاريخ المسعودي" ج3 ص51 ط مصر، أيضاً "ناسخ التواريخ" للمرزه محمد تقي ج5 ص144 ط طهران

[3] - كشف الغمة" ج1 ص358، أيضاً "المناقب" للخوارزمي ص252، و"بحار الأنوار" للمجلسي ج10 ص38

[4] - حياة القلوب" للمجلسي ج2 ص588 باب 51

[5] - قرب الإسناد" ص(6،7)

[6] - المنتهى" ج1 ص108، "التنقيح" ج3 ص73

[7] - مروج الذهب" ج2 ص298 ط مصر

[8] - نهج البلاغة" تحقيق صبحي صالح ص234

[9] - عيون أخبار الرضا" ج1 ص303 ط طهران

[10] - الكافي في الفروع" ج8 ص209

[11] - كتاب الروضة من الكافي" ج8 ص325، 326

[12] - حياة القلوب" ج2 ص424 ط طهران

[13] - نهج البلاغة" ص368 تحقيق صبحي

[14] - طبقات ابن سعد" ج3 ص42 ط ليدن، أيضاً "البخاري" باب قصة البيعة والاتفاق على عثمان بن عفان

[15] - الأمالي" للطوسي ج2 الجزء18 ص121 ط نجف

[16] - الإرشاد للمفيد" ص122، 113 ط مكتبة بصيرتي قم ، إيران

[17] - الإرشاد للمفید" ص113

[18] - الكافي في الفروع" ج7 ص215 باب ما يجب فيه الحد من الشراب

[19] - تاريخ اليعقوبي" الشيعي ج2 ص165

[20] - نهج البلاغة" تحقيق صبحي صالح ص136

[21] - الاستيعاب"، "أسد الغابة" "الإصابة" وغيرها

[22] - الطبقات"، و"الإصابة

[23] - تاريخ اليعقوبي" ج2 ص176

[24] - الكامل لابن الأثير" ج3 ص45

[25] - تاريخ ابن خلدون" ج2 ص103

[26] - تاريخ الطبري"، "الكامل لابن الأثير"، "البداية والنهاية"، "تاريخ ابن خلدون

[27] - تنقيح المقال في علم الرجال" للمامقاني ج3 ص80 ط طهران

[28] - أنساب الأشراف" للبلاذري ج5 ص68، 69 ط مصر

[29] - تاريخ الأمم والملوك" أحوال سنة 35

[30] - شرح ابن ميثم البحراني" ج4 ص354 ط طهران

[31] - شرح ابن أبي الحديد" تحت "بايعني القوم الذين بايعوا أبا بكر

[32] - شرح نهج البلاغة" لابن أبي الحديد ج3 ص286

[33] - تاريخ خليفة بن خياط" ج1 ص151، 152 ط عراق

[34] - شرح النهج" تحت عنوان محاصرة عثمان ومنعه الماء

[35] - الأنساب" للبلاذي ج5 ج95، "البداية" تحت "قتلة عثمان

[36] - ناسخ التواريخ" ج2 ص531، ومثله في "أنساب الأشراف"، للبلاذري ج5 ص69

[37] - مروج الذهب" للمسعودي ج2 ص344 ط بيروت

[38] - شرح النهج لابن أبي الحديد الشيعي ج1 ص97 ط قديم إيران وج1 ص198 ط بيروت

[39] - الإرشاد" للمفيد ص186 تحت عنوان "ذكر أولاد أمير المؤمنين

[40] - مقاتل الطالبيين" ص83، "عمدة الطالب" ص356 ط النجف، و"تاريخ اليعقوبي" ج2 ص213

[41] - الحشر: ١٠